دزخند

لغز لطیفه های جایزه دارِ دزفولی

لغز لطیفه های جایزه دارِ دزفولی

الحق و الانصاف که مردمان دزفول ، نوابغ لطیفه پردازی و نخبگان لغزخوانی اند.

در صفحات شادِ دزخند، گرد هم و برای هم رخدادهایی حقیقی را نقل می کنیم که اسناد طبع شوخ و لطیفه پردازی های نمکینِ خطه ی پرنشاط دزفول است.

نشاطی که سرچشمه اش، روح زلال مردمان این شهر و آسانگیری ایشان در گذرانِ روزگار است.

آنچه در «دزخند» خواهیم و خواهید نوشت شواهدی است گویا بر نشاط و تیزهوشی خاصِ دزفولیان در لغرپردازی و لطیفه سرایی.

در طَبَق ِ شادیهای «دزخند»، لغرهای پیشینه و پیرامونِ خود را به اشتراک می گذاریم تا زنده ماند این حقیقت که :

« خـاستـگاه لطیفه های غریـب و لغـزهای نجیبِ دزفولیــان،
نیست مگر روحیات لطیف و نبوغ عجیبشان در خَلق نشاط»

« عید 93 که بشود به سه حکایتِ پربازدیدتر، جوایز نقدی ناقابلی عیدی خواهیم داد »
و البته جایزه ی بزرگترِ شما ، همان لبخندهایی است که بر لب همشهریان خواهد نشست.

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

چق و بق (Chagh o Bagh)

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ب.ظ

قورباغه


یکی از دوستان تعریف می کرد:

رفیقی داریم که همیشه توی صحبتاش حروف کلمات ، پس و پیش ادا میشن.


(خصوصاً وقتی هیجان زده میشه.)


یه بار با هم نشسته بودیم که چشمش افتاد به یه قورباغه ی بزرگ و نخراشیده .


یهو خواست با هیجان بگه :


 اییییییییییییییییی بووووووووووووووووووووووووَم  ، بَقَ بین چَقدَرَه ؟

(اِی بابااااااام.....!!!!! قورباغه رو ببین چقدره !!)

Eeeeeiiii bowwwwwa bagha bin chaghdara !!!!


اما هول کرد و گفت :


 اییییییییییییییییی بووووووووووووووووووووووووم  ، چَقَ بین بَقدَرَه ؟

(اِی بابااااااام.....!!!!! چورباغه رو ببین بقدره !!)

Eeeeeiiii bowwwwwa chagha bin baghdara !!!!



با تشکر از راوی محترم : آقای یاسر قربانی


لغزهای دزفولیِ شما با نام خودتان در «دزخند» درج می شود.
به علاوه

به برترین لُغُزپردازِ سال ، مبلغ یک میلیون ریال پاداش و لوح ِ افتخارِ «لُغُزپردازِ برتر» اهداء می گردد.

نظرات  (۱)

۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۳۴ علی پورمشکی
یه روز سوار موتور سکلی بودیم من وزونم...همینطور که میرفتیم یکتی یه سنگی اومد رفت زیر تایر موتورم چرخش لیز خورد و من و زونم مغله گولی خوردیم و افتادیم زمین....زونم گفت چاره زغالت..با این رانندگیت منم نمیدونستم چیکار کنم...اینم خاطره من بود.
پاسخ:
سلام آقای پورمشکی.

به دزخند خوش آمدید.

خاطره ی شما با عنوان سِکِل درج خواهد شد.

ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی