پدر دوستم(خدا رحمتشان کند) عادت داشت زیر شلواری پسرهاشو بپوشه.
از قضا هر زیر شلواری ای رو که دو سه بار می پوشید خشتکش پاره می شد.
(شاید به سبب اختلاف سایز او با پسرها )
دوستم تعریف می کرد :
یه روز رفتم سر کمد لباسام یه زیر شلواری بپوشم که بابام یهو داد زد:
بُوَه دِلتَه دِه خشتکش نَدِرَه ، ترسُم پی تمبونا مو قوطی بو وَه. مَش قُلُمب زُمبَت بُووُم
Boowa delta de kheshtakesh nadera. tarsom pei tomboona mo ghowti boowa mash gholomzobat boowom
Boowa delta de kheshtakesh nadera. tarsom pei tomboona mo ghowti boowa mash gholomzobat boowom
پدرجان مواظب باش خشتکش پاره نشه.
می ترسم با زیرشلواریهای من قاطی بشه و مدیونت بشم .
(خدابیامرز مزاح می کرد)
با تشکر از راوی محترم : آقای یاسر قربانی - وبلاگ عاشورائیان محله کرناسیان دزفول
(خدابیامرز مزاح می کرد)
با تشکر از راوی محترم : آقای یاسر قربانی - وبلاگ عاشورائیان محله کرناسیان دزفول
لغزهای دزفولیِ شما با نام خودتان در «دزخند» درج می شود.
به علاوه
به علاوه
به برترین لُغُزپردازِ سال ، مبلغ یک میلیون ریال پاداش و لوح ِ افتخارِ «لُغُزپردازِ برتر» اهداء می گردد.