هندا هفتاد (HONDA 70)
شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۱۶ ب.ظ
یکی از رفقا تازه یه هُندا هفتاد خریده بود و هر روز می اومد دنبالم با هم بزنیم به جاده.
چون رانندگیش خوب نبود و قدری هم بگی نگی حال و حوصله رانندگی نداشت،من میروندم.
یه روز رفتیم سمت شهیون و با صدای بلند اواز می خوندیم.
هر ماشینی از کنارمون رد می شد صدامونو می آوردیم پایین، وقتی میرفت دوباره داد می زدیم.
ترانه ی محبوبمون رو به صورت بحر طویل میخوندیم و باهاش سینه هم می زدیم:
هفتاد مرو سردشت
اِنجِن تَرَکی دارَه
ای شمع پدر سُخْتَه
اَمروز کلکی دارَه ..
توی همین اوضاع به یه شیب تند رسیدیم و در حین داد و فریاد و سر و صدا من دنده رو سنگین کردم.
هندا هفتاد رو وقتی میخواین از دنده 2 بیارین 1 باید اول خلاص کنین و بعد یکی بزنین عقب تا بیفته دنده 1.
عجیب بود که این بیچاره هی
غلت میزد و هی ادامه ی ترانه رو میخوند.اِنجِن تَرَکی دارَه
ای شمع پدر سُخْتَه
اَمروز کلکی دارَه ..
توی همین اوضاع به یه شیب تند رسیدیم و در حین داد و فریاد و سر و صدا من دنده رو سنگین کردم.
هندا هفتاد رو وقتی میخواین از دنده 2 بیارین 1 باید اول خلاص کنین و بعد یکی بزنین عقب تا بیفته دنده 1.
من
خلاص کردم و سرعت خیلی پایین اومد طوریکه با عجله پامو زدم
رو دنده و چون مچی
گازش خراب بود و سیم گاز موتور رو به دسته ی ترمز جلو زده بودند،یهو موتور پرگاز حرکت کرد و شتابش باعث شد چرخ جلو بره رو هوا
و رفیق از همه جا بی خبر من از روی موتور بیفته.
یه غلت می زد میگفت:
انجن ترکی
داره ...
یه غلت دیگه می زد و میگفت:
ای شعم پدر سخته ...
غلت بعدی:
امروز
کلکی داره...
بالای سرش که رسیدم ، دست و پا و صورتش حسابی ریتِ رات ( زخم و زیل) و سروصورتش خاک و خلی شده بود.بهش گفتم:
نَه خوبَه تِینا ای دو بیتَه
بَلَدیِم
وَرنَه واسکِی تا تَه دَرَه مَغلَه گُلُو رووی
(فلانی حالا خوبه همین دو بیتشو بلدیم)
وگرنه باید تا ته دره غلت زنان می رفتی.
وَرنَه واسکِی تا تَه دَرَه مَغلَه گُلُو رووی
(فلانی حالا خوبه همین دو بیتشو بلدیم)
وگرنه باید تا ته دره غلت زنان می رفتی.
با جدیت و خونسرد گفت:
مورده گِراش اَر خَر لَغَتی بِزَندُم ایطور وَرُم نَم بیُس.
هی که سیل خودمِه کُنُم زخم ِتازهَ بِجورم
( اگر الاغ جفتک می زد بهم اینجوری نمی شدم.)
(هرچه بیشتر به خودم نگاه می کنم زخم های جدیدتری پیدا می کنم)
هی که سیل خودمِه کُنُم زخم ِتازهَ بِجورم
( اگر الاغ جفتک می زد بهم اینجوری نمی شدم.)
(هرچه بیشتر به خودم نگاه می کنم زخم های جدیدتری پیدا می کنم)
با تشکر از راویِ خوش روحیه: یاسر قربانی
« دزخند» اهداء میکند:
یک میلیون ریال پاداش و لوح ِافتخارِ «لُغُزپردازِ برتر» برای مخاطبی که محبوبترین لُغُزپرداز شود.
۹۳/۰۵/۲۵